just kiss

just kiss

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است
just kiss

just kiss

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است

آخوند فلان مسجد


روزی رضاشاه با هیات همراه در حال حرکت به سوی جنوب بوده که سر راه از یزد رد می شود
و میبیند که مردم زیادی در آن جا گرد هم جمع شده اند. 
رضا شاه به جلو می رود و از حاضرین می پرسد که چه خبر شده..؟؟ 

در پاسخ می گویند که: آخوند فلان مسجد یک دعایی خوانده که کور مادرزاد را شفا داده است. 
رضا شاه می گوید: آخوند و فرد شفا یافته را بیاورید تا من هم ببینم. چند دقیقه پس از آن، آخوند را به همراه یکی دیگر که لباس دهاتی به تن داشت و شال سبزی به کمر بسته بود را نزد رضاشاه می برند. 

رضا شاه رو به شفا یافته می کنه و میگه: تو واقعا" کور بودی…؟؟ یارو میگه: بله اعلا حضرت.. رضاشاه می پرسد: یعنی هیچی نمی دیدی و با عنایت این آخونده بینایی خود را بدست آوردی..؟ 

یارو میگه : بله اعلاحضرت رضاشاه میگه: آفرین… آفرین… خب این شال قرمز رو برای چی به کمرت بستی…؟ یارو میگه: قربان… این شال که قرمز نیست… این سبز رنگ هست.. 

بلافاصله رضاشاه شلاق رو بدست میگیره و میفته به جون اون شفایافته و آخوند و سیاه و کبودشون میکنه و میگه قرسماق کثافت پوفیوز بی همه چیز… تو دو دقیقه نیست که بینایی بدست آوردی… 

بگو ببینم فرق » سبز » و » قرمز » رو از کجا فهمیدی…؟؟؟؟

نظرات 4 + ارسال نظر
یونس دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 ساعت 01:37 ب.ظ http://timotty

راستی شما لینکمو از تو وبتون پاک کردین..؟
منم پاک کنم..؟

نیدونم

امید سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 05:44 ق.ظ http://whitrose.blogsky.com/

رضاشاه وطن پرست بود و دانا.اون قدرت خرافه رومیدونست.
خدایش بیامرزد.
خوشحال میشم به منم سربزنی

چشم حتما

مهسا سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 08:58 ب.ظ http://deleasemooni.blogsky.com

shahrzad دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 ساعت 05:19 ب.ظ


be in migan halgiri

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد