آمدم تا حس کنم آغاز را
با تو باشم لحظه ی پرواز را
آمدم از سینه بیرونش کنم
عقده ی سر بسته ی آواز را
با زبان گریه ، روی شانه هات
باز هم هق هق کنم این راز را
چنگ گیسو های عاشق پیشه ام
توی دستانت گذارد ساز را
باید اما بی تو با مشتی غزل
پر کنم این قلب هستی باز را
اشتباه این بود ، من می خواستم
با کبوتر بپّرانم باز را . . .