just kiss

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است

just kiss

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است

آرامم....؟!



این روزها آرامم!

آنقدر که از پریدن پرنده ای غافل

ودر هیچ خیابانی گم نمی شوم

این روزها آسان تر از یاد می روم

آسان تر فراموشم می کنند

...می دانم!

اما شکایتی ندارم...

آرامم!

گله ای نیست...انتظاری نیست

اشکی نیست...بهانه ای نیست

این روزها تنها آرامم...

یک وحشی آرام!

آنقدر آرام که به جنون چندین ساله ام شک کرده ام!

می ترسم نکند مرده باشم و خودم هم ندانم...؟



دل تنگ



گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم
آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود
که دنیــــا
با تمام ِ وسعتش
برایـَم تنگ میشود …
… دلتنــگـم…
دلتنـــــگ کسی کـــــه
گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از
حرکـت ایستـاد…
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید…
دلتنگ ِ خود َم…
خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـر د ه ام …

گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم

یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست

بالش بیچاره



همه مرا


به خنده های با صدا میشناسند


این بالش بیچاره


به گریه های بی صدا . . . !!!!

من بدبخت چرا نمی توانم ؟



میلیون ها و میلیاردها ادم توی این دنیا هستند

و همه شان می توانند بی تو زندگی کنند

اخر من بدبخت چرا نمی توانم ؟

دیگر تنها نیستم !




                              می بینی ؟

 

 

                                         دیگر تنها نیستم !

 

 

                                                       جای تو را بغض پر کرده است ...

نشنو از نی



نشنو از نی

نی حصیری بینواست

بشنو از دل

دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه ی دلبر شود

کفشهای بند دار را!


خدا خیر بدهد این کفشهای بند دار را! که رفتنت را دقیقه ای به تاخیر می اندازد...

آبروی دلم



چقدر آبروی دلم را خریده اند این سه نقطه ها...


به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم



اینجا در قلب من حد و مرزی


برای حضور تو نیست

به من نگو که چگونه بی تو

زیستن را تمرین کنم

مگر ماهی بیرون از آب

می تواند نفس بکشد؟؟؟

مگر می شود هوا را از

زندگیم برداری و من

زنده بمانم؟؟؟

بگو معنی تمرین چیست؟؟؟

بریدن از چه چیز را تمرین کنم؟؟؟

بریدن از خودم را؟؟؟

مگه تو نگفته بودی عشقو زندگی قشنگه



مگه تو نگفته بودی عشقو زندگی قشنگه

ولی خب نگفته بودی که همش بی آبو رنگ


تو همیشه گفته بودی وقتی عاشق میشه انگار
دل دریا رو گرفتی تویه دستای سپیدار


مگه نرخ خوبی چنده که تو برگای برنده
تو به این راحتی سوختی مگه تو نگفته بودی


من تو در یای جنونت دل دادم به آسمونت
باد بونامو سپردم به نگاه مهربونت


گم شدم تو دل بارون با یه حال عاشقونه

تو که گفتی نمیدونی پس بگو آخ کی میدونه


مگه دوست نداشتم مگه عاشقم نبودی
مگه آخرین بهانه واسه دلم نبودی


مث گل مث یه سایه مث بی کران دریا
مث یه حس عجیبی توی صندوقچه رویا

هوای تو




هوای تو ؛ از دود سیگارم هم مضر تر است ؛


دود سیگار به سرفه‌ام می‌اندازد ؛ هوای تو به گریه ام....

“یـــــــارم می‌‌آید”



از بس خوابت را دیده ام


دیگر نمی گویم “خوابم می‌‌آید

می‌گویم “یـــــــارم می‌‌آید” . . .

امروز که محتاجه توام جای تو خالیست



امروز که محتاجه توام جای تو خالیست


فردا که میایی سراغم نفسی نیست

در این دنیای نا هموار که میبارد به سر اوار

به حاله خود مرا نگذار رهایم کن از این تکرار

امشب کنار پنجره بیدار مانده ام




امروز را به باد سپردم


امشب کنار پنجره بیدار مانده ام

دانم که بامداد

امروز دیگری را با خود می آورد

تا من دوباره

آن را بسپارمش به باد...

پشت همه درهای بسته!


هر چند ما را همیشه پشت همه درهای بسته نگه داشته ای؛
اما چه باک،
وقتی می‌دانم پشت همه درها "خودت" ایستاده‌ای!

 



گاهی در می‌زنم تند تند و بی‌وققه؛ وقت تنگ است ... فقط آغوش امنت را می خواهم ...
گاهی، در می زنم، در می زنم؛ آرام و بی صدا... دلم می خواهد آنسوی در نشسته باشی و گوش به در چسبانده باشی و من آرام نجوا کنم ... آرام ِ آرام ... تو سمیع باش, حتی بصیر هم نباش، زیر نگاه تو من لال می شوم ؛ لال ِ لال! ...

پس بیا سمیع همه زمزمه های شبانه ام باش!



مشتاق دیدن تو



گاه آنچنان مشتاق دیدنت می‌شوم،
که دربست می‌گیرم تا "تو"!

و تــو رفتی !!


     آخرین گلبرگ :

                    می مانی  

                            می روی

                                         می مانی

           

                            و تــو رفتی !!

ارامش اغوشت



میخواهم در ارامش اغوشت  طولانی بمیرم.........


هنوز نه برف آمده، نه تو



آرزوی قشنگی ست؛
داشتن ردّپای تو، کنار ردّپای من
بر دشت سپید پوشیده شده از برف؛
اما هنوز نه برف آمده، نه تو...

به سراغ من اگر می آیید


خسته از رنج زمانم
بی تاب
چشم بر راه
که کی می رسد آن صبح سپید...!
و می رود این شب تار
به سراغ من اگر میائی
دگر آسوده بیــا...!بـگـمــانـم دو سـه وقــتـــیست تـرک بــرداشـتـه !چـیـنــی نـازک تـنــهـائــی مــــن………..

کاش یادت نرود



 

کاش یادت نرود

 

     روی آن نقطه بیرنگ بزرگ

                     

                            بین بی باوری آدم ها

            

                                               یک نفر می خواهد

          

                 با تو تنها باشد


        نکند کنج هیاهو بروم از یادت ...

    

وصیت نامه



وصیت نامه


مرا در روز بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد

و

در طابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد .

دستهایم را روی سینه ام قرار دهید تا بدانند همیشه دوست داشتم کسی را در آغوش بگیرم.

چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند همیشه چشم انتظار بودم .

صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شده....

تنــــــــهایی

 

 

حالا دیگر نه از حادثه خبری هست

 

                     و نه از اعجاز آن چشم های آشنا

 

از دلتنگی ها هم که بگذریم،

 

                             تنــــــــهایی

 

                  تنها اتفاق این روزهای من است ...

خیال تو

 

چه می شد اگر

 

لحظه ای، دمی، آرام، رام

می نشستی روی آن صندلی خالی

که همیشه خیال تو

روی آن نشسته ؟!!

مخفیانه گریستن



زندگی یعنی


ناخواسته به دنیا آمدن

مخفیانه گریستن

دیوانه وار عشق ورزیدن

و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد ، مردن....


چرا دست زن رو میبوسی؟


از مرد فرانسوی پرسیدند: چرا دست زن رو میبوسی؟

پاسخ داد: چون زن محترم است و نیمه گمشده مرد را تکمیل میکند
مرد آلمانی به این سوال اینگونه پاسخ داد: زن مقدس است چون میزاید و ادامه زندگی در اوست
و پاسخ مرد ایرانی: بالاخره باید از یه جایی شروع کنم دیگه !!!

دلم که تنگ می‌شود



دلم که تنگ می‌شود نظر به ماه می‌کنم
 
درون ماه نیم شب ، تو را نگاه می‌کنم

به تو که فکر می‌کنم هواس پرت می‌شوم
 
شبانه روز یکسره، من اشتباه می‌کنم

بهانه گیر و عاصی از تو و زمانه می‌شوم
 
بدون هیچ واهمه، فقط گناه می‌کنم

 هزار گونه وسوسه سیاه می‌کند مرا
 
تمام عمر خویش را فقط تباه می‌کنم

گرفته تیغ را به دست و مسخ مرگ می‌شوم
 
و خون سرخ خویش را خودم مباح می‌کنم

قلم زبانه می‌زند هزار بیت لال را
 
ومن درون سطر‌ها تو را سیاه می‌کنم

دریغ سهم من فقط درون چاه بودن است
 
ولی درون چاه هم تو را نگاه می‌کنم

 

 

لمسِ تن تو



لمسِ تن تو

شهوت است و گناه
حتی اگر خدا عقدمان را ببندد....
...
داغیِ لبت ، جهنم من است
...حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند

هم آغوشی با تو ، هم خوابگیِ چرک آلودی ست
حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد.....

فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است
حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس

خاتون من!

حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم ،
یک بوسه
ـ یک نگاه حتی ـ حرامم باد !

اگر تو عاشق من نباشی .....!

آمدم تا حس کنم آغاز را



آمدم تا حس کنم آغاز را

با تو باشم لحظه ی پرواز را

 

 آمدم از سینه بیرونش کنم

عقده ی سر بسته ی آواز را

 

با زبان گریه ، روی شانه هات

باز هم هق هق کنم این راز را

 

 چنگ گیسو های عاشق پیشه ام

توی دستانت گذارد ساز را

 

 باید اما بی تو با مشتی غزل

پر کنم این قلب هستی باز را

 

اشتباه این بود ، من می خواستم

با کبوتر بپّرانم باز را . . . 

بیا بیدار و بی تابم ، دلم آغوش می خواهد



بیا بیدار و بی تابم ، دلم آغوش می خواهد

مرا محصور کن در خود ، تنم تن پوش می خواهد

 

ببین دستان سردم را ، بپرس احوال قلبم را

ببوس امشب لبانم را ، که او هم نوش می خواهد

 

نگاهی کن به چشمانم ، بکش دستی به موهایم

فدای شانه های تو ، سر ِ من دوش می خواهد

 

دلت را با دل تنگم ، یکی کن مهربان من

که حسرت های دیرینه کمی پاپوش می خواهد

 

اگر پر حرف و پر دردم ، غم عشق تو سنگین است

نگو ای نازنین این زن ، فقط یک گوش می خواهد !

 

من از ابراز احساسم ، نباید دست بردارم

اگرچه چشم ظاهر بین ، مرا خاموش می خواهد

از راه دور بوی تنم را نفس بکش



امشب بیا و حس مرا بی قفس بکش

از راه دور بوی تنم را نفس بکش

 

یر دشتهای بی کسی ام ، هر شقایقی

روییده بود ، چیده ، کمی خار و خس بکش

 

طعمی که بوسه ام به لبانت چشانده بود

مثل شراب یا عسل ، اصلا نه ، گس بکش

 

خیری از عشق با تو ندیدم بیا کمی

بگذر از این ریا و مرا پر هوس بکش

 

من تشنه ام که همشب تنهایی ات شوم . . .

ای دل بخواب و باز خیالی عبث بکش

 

و b تویی که مرا ختم کرده ای n بار ...




برای این روزهای تو - برای همین امروز

همین امروز

شبیه خط موازی  شبیه ِ یک تکرار

شدم درست شبیه دو نقطه ی بُردار

که a همیشه شروع  من است و b  پایان

و b  تویی که مرا ختم کرده ای n بار

دوباره شب و دوباری که دفترم خط خورد

و واژه واژه ی شعری که روی سر آوار ــ

شد از بس این همه شب چشم روی هم نگذاشته،

مات ِ ساعت ِ این عمر مانده ام بیدار

دوباره شب شد و من در خیال تو غرقم

و تو که در بغلم مثل هر شبی انگار

دوباره فکر من اینکه  چه می کنی حالا ؟

که یا مداد گرفتی به دست یا سیگار

و دود می کنی امشب گذشته را در خود؟

شبانه یاد ِ مرا می بَری به چوبه ی دار؟!!!

نه ! گفته ای که به دورم همیشه می چرخی

به روی نقطه ی نامم شبیه یک پرگار

.

تو ای خیـــــال ِ نجیبانه زل زده در من !

بیا و دست از این خیره  خیره سر بردار

بیا و یا که رهایم کن از خودت،  از درد

ویا درون خودم عشق را نکن انکار  !

بیا بگو که تو آدم نمی شوی هرگز!!

بیا نگو که به عشقت نمی رسی اینبار

.

دوباره لای ورقــهای گیج منگم کرد

خیال خطّ موازینه ی  ِ تو تا  ـــ دیدار

قیمت لبهای سرخت



بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند

گل نمی روید.چه غم گر شاخساری بشکند
باید این آیینه را برق نگاهی می شکست

پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند
گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه ام
صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند
شانه هایم تاب زلفت را ندارد پس مخواه
تخته سنگی زیر پای آبشاری بشکند
کاروان غنچه های سرخ روزی می رسد
قیمت لبهای سرخت روزگاری بشکند

تمام شد، تمام آغوشت


این چندمین شبی است که خوابم نبرده است

هرم تنت به سینه ی سردم نخورده است

 

این چندمین شبی است که هم بستر غمم

دست تو ره به لمس تن من نبرده است

 

من تشنه ی لبان توام ، این گلایه نسیت

آخر تب تو از دل من تاب برده است

 

باغ لبم که از لب تو جان گرفته بود

چون غنچه های غم زده مغمون و مرده است

 

بوی خلا گرفته اتاقم نگاه کن

گویی که حجم حس تو بر من نخورده است

 

باز آ که از تو بگویم برای عشق

از دست عاشقی که به قلبم نخورده است

 

ازآن نگاه غمزده ی مهربان تو

وقتی به دست گریه دلم را سپرده است

لحظه ی دیدار



در قلبم شوری از عشق برپا است

چقدر تا لحظه ی دیدار مانده؟

چند ساعت تا رسیدن به او؟

چند نفس تا دیدنش تا شنیدن صدایش تا نفس کشیدنش

لحضات چقدر کند می گذرند

دلم میخواد با تمام قوا زمان را به جلو هل بدم

زمین را بگیرم و بر روی نوک انگشتانم بچرخانم

رو به خورشید

رو به رسیدن

دنیا رو زیر و رو کنم

فریاد بکشم

بخندم

دستهای بهار را بگیرم

و

پاییز را تا پس کوچه های غربت عقب بزنم

دلم می خواد....

اوج تنهایی




اوج تنهایی زمانی است که روبروی کسی که عاشقش هستی بنشینی وبدونی که بهش نمی رسی

جای خالیتــــ در دلــــم



بعد از رفتنتــــ جای خالیتــــ در دلــــم

مثــــل کفشــــهای سیـنـدرلا

اندازه هیچ یکــــ از مردم شهـــر نشد

حتی به زور!!!

تا قیامت دوستت دارم


گفته بودی "تا قیامت دوستت دارم"

امروز نیستی
و نمیبینی که چه قیامتی بر پا کرده‌است در من
این نبودن‌های تو


ته سیگار....



به ته سیگارهایتان احترام بگذارید...

نیندازیدشان زیرپا...

چرا آدم ها عادت دارند...

هرکه به پایشان سوخت را...

می اندازند زیر پا؟

 

چه گنه کرد دلم


چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور شدم

جنگ عشق و غرور




تو جنگ عشق و غرور در من عشق پیروز میدان بود

دوستت دارم

یه عالمه سوال تو سرمه

عشق چیه؟چه جوریه؟اصلا چی میشه که ادم فکر میکنه عاشق شده؟

عشق تو نگاه اول؟عشق به مرور زمان؟

کدوم واقعیه؟اصلا عشق حقیقی هست؟

خب حالا به عشق حقیقی رسیدیم جه جوری بیانش کنیم؟

با جمله ی دوستت دارم؟

از بس هر کدوم از ما این جمله رو برای هر کی که جلوی راهمون سبز شده به کار بردیم

دیگه ارزش جمله کمرنگ شده

هر جی فکر کردم هر چی گشتم جمله ای بیدا نکردم که بشه تمام عشق و بروز داد

خود جمله ی دوستت دارم همه ی معنیارو تو خودش حل کرده همه ی احساساتو همه ی عواطف رو همه ی عشق رو...


   عزیزترینم میخواستم همه ی عشقمو همه ی عواطفمو همه ی احساساتمو تقدیم وجود نازنینت کنم ولی.....

ولی هیچ جمله ای رو پیدا نکردم

جز دوستت دارم

نه به همه ی زبان های دنیا

به زبان دلم

و به معنای واقعیه جمله

میخوام بهت بگم  که

                            

                             دوستت دارم

خاطراتمون



تمومه خاطراتمون اشکای چشمای منه 

دیگه باید خواب ببینم دستت تو دستای منه

خــــدا پــــرسیــــد: میخــــوری یــا میبــــری؟



خــــدا پــــرسیــــد:

میخــــوری یــا میبــــری؟
مــــن گفتــــم میخــــورم
چــــه مـــی دونستــــم
لــــذت هـــا رو میبـــرنــد !
حســــرت هــا رو میخـــورند!

اگر نباشی .....!



دنیای آدم برفی دنیای ساده ایست


اگر برف بیاید هست

اگر برف نیاید نیست

مثل دنیای من

اگر تو باشی هستم

اگر نباشی .....!

سکوت میکنم



سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....

دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..


فراموش کردنت
به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..

من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد


من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...

عمق وجودم

کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .

صدای پای تو

برای من که دلم از سکوت لبریز است

صدای پای تو از دور هم دل انگیز است