موهایم ، همه سفید شدند !!!
چـــــــه رنج
آورست..!!!.
می ســــــــابم با سوهــــــــانی...
تــــــــــمامیِ خطــــــــوطِ اندامـــــــــم را تا
شـــاید پاک کنم..
اثــــــرِ لــــــمسِ سر انگــــــــشتانت را
از اعــماقِ تار و پــــــــودم
چون من یه کمی از شیطنت خوشم میاد
فقط یه کمیــــــــــــــا زیاد نه
یه عکس توپ برا ولن میزارم
فقط تورو خدا با جنبه باشینا
تو ادامه مطلبه که رو صفحه اصلی نباشه
همین یه ذره آبرویی که برام مونده بزارید حفظ بشه
ادامه مطلب ...
تنهایے اَمـ را کسے شریکــ نیست
مطمئن بآش
دستِ احتیآج به سمتـــِ تـُـ که هیچــ
به سمتـــِ خود همـ درآز نخواهمــ کرد
شآید کــِ تنهایے اَمـ
از این همه تنهایے دِق کنــــد :|
چشم انتظارم عشقم.بر گرد.....
هنوز چشم به راه امدنت دارم..
هوس کردم بازم امشب زیر بارون و تو خیابون
به یادت اشک بریزم طبقِ معمولِ همیشه
آخه وقتی بارون میاد ، رو صورت یه عاشق مثل من
حتی فرق اشک و بارون دیگه معلوم نمیشه
امشب چشای من مثل ابرای بهاره
نخند به حال من که حالم گریه داره
چرا گریم نمیتونه رو تو تاثیر بزاره؟
آره بخند! بخند که حالم خنده داره
این عشق یک طرفه من رو کشونده تو خیابونو
نمیخوام توی این خلوت کسی دور و برم باشه
نه پلکام روی هم میرن، نه دست میکشم از گریه
نه میخوام بند بیاد بارون، نه چتری رو سرم باشه
کلاس ادبیات معلم گفت:...
فعل رفت را صرف کن!...
رفتم ..رفتی. رفت..
ساکت میشوم میخندم !...
ولی خنده ام تلخ میشود،...
استاد داد میزند خوب بعد ادامه بده
و من میگویم: رفت... رفت... رفت ... و دلم شکست،
غم رو دلم نشست،
رفت شادیم بمرد،
شور از دلم ببرد ،... رفت ..رفت ..رفت...
و من میخندم و میگویم...
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است ...
کارم از گریه گذشته است به آن میخندم
عقلم و گم کردم و هی به حرف دل گوش میکنم .
خودم کشتم ونشد تورو فراموش بکنم.
گفتی که ازپیشت برم گفتی که من مسافرم.
تکیه به شونه هام نکن من از تو افتاده ترم.
حالا که باخیال تومن شب وروز همسفرم
توی دوراهی موندم و آیا برم آیا نرم
از این بالا .......
در این تنهاییِ یک دست
چه حسی در دلم دارم ..
از این بالا ........
در این ساکتِ تاریک
چه نورانیست ...... خانه های شهر
چه نورانیست ... آسمان و ابر
و این بالا .. چقدر سرد است
عجب سوز و سرمائیست
در این تنهاییِ پر درد
من دلم خیلی چیزها می خواست
اما دیگر مهم نیست
قرعه کشی که تمام شد
تو به اسم کس دیگری در آمدی !
تقدیر جای خود...
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی ....!