just kiss

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است

just kiss

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است

تــ♥ــو بــَرایـــ ِ لبخند ِ مَـــنـــ




عـآشــِق تَرین مَـرد آدم بـــود


کهــ بـــِهشتـــ رآ


بهــ لـَـبخَند ِ حـوا فُروخــتـــ!


تــ♥ــو بــَرایـــ ِ لبخند ِ مَـــنـــ


چهــ چیــــز رآ می فُـروشیــــ ؟؟؟



شــرابــی شــدم نــاب



کـنــارم گـــذاشـتـــی
کــه تــلــخــــم کـــنـــی
شــرابــی شــدم نــاب
حـالا خــمــاری ام را مـیـکـشـی ...!

" آن یک نفر "



چقدرسخت است
که ببینی ،
غریبه ها
بهتر از " آن یک نفر "
احساست را می فهمند … !!!

عــطر ِ تَنت



عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده
امــروز بـویــیدَمَش
عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ،
تـنـت سـهم ِ دیگری ست و
غمــت سـهم ِ مــن!

می دانم بی شک



تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟!

نمی دانم

می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید . . .

فراخان ..."2"

سلام سلام

خوبید؟ خوشید؟

یادتونه فراخوان سایتمونو زده بودم

http://just-kiss.blogsky.com/1390/12/09/post-296/

ادمینمون بی خبر سایت و جمع کرد

حالا یه سایت دیگه زدیم

تا اخر شهریور که سر پا ست

دوست دارید بیایید


    http://nakhonasaur.in   



موقع ثبت نام یه معرف میخواد 

اگه خواستی من اونجا یوزرم shiva_naz هستش 

مشکلی هم داشتین موقع ثبت نام به خودم بگید

یا تو نظرات یا از ایدیم اکثرا هستم


آغـــوش بگشــــا ...



آغـــوش بگشــــا ...

ڪــﮧ مـــטּ از دوری گرمــــــای وجودتــــــ ؛ 

زمســــتاטּ شــدهـ امـــ ــــ ـــ ــ ـ . . .

یعنی میشود روزی برسد



یعنی میشود روزی برسد

که بیایی

مرا در آغوش بگیری

بخواهم گله کنم

بگویی هیس

همه کابوس ها تمام شد ...

آنقَــــــــــــــدر خـــــوبـی کـه حالَــــــــم را بــِــــهَم می



گفتَـــــــــــــــــم:

تَمــــــــامِ وُجــــــودَم از آنِ تــــــــــــــو بود

مُـــــــــــشکِلَــــــــم چیــــــــست کـه بــــا مَن چنیــــــــن می کُــــنی؟



گفـــــــت:

آنقَــــــــــــــدر خـــــوبـی کـه حالَــــــــم را بــِــــهَم می زَنـــــی!!!

دخترای دم بخت



شنیدین این دخترای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟ 

یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج که قصد نمی خواد!! خواستگار می خواد که تو نداری!

زیبا بود اما شوخی بود ...



عشق تو شوخی زیبایی بودکه خداوند با قلب من کرد

زیبا بود اما شوخی بود ...

شوخی بود

حالا تو بی تقصیری خدای تو هم بی تقصیر است

من تاوان اشتباه خود را پس میدهم 

تمام این تنهایی تاوان جدی گرفتن آن شوخی بود...

موج و سنـگ



در خود شکستم و تو صدای قهـقهـه هـایـت دنـیا را لرزاند ...
قـانـون طبـیـعـت است ......
موج وقتـی سـرش به سنـگ می خورد در خود می شـکنـد...

ریدن به خاطرات دوران طفولیتمون. . .


اون از مامانِ چوبین با اون وضع زننده!

اون هم از جولز و جولی که معلوم شد خواهر برادر نبودند!
این هم از مربی فوتبال سوباسا که میگن دوست پسر مامانش بوده!
می ترسم فردا پس فردا گندش در بیآد که پت و مت هم گی بودن !!!!
ریدن به خاطرات دوران طفولیتمون. . .

تو مرا به بازی کشاندی


تو مرا به بازی کشاندی
و من عاشقانه همبازی ات شدم
تقلب کردی و من
چشم‌هایم را بستم
تا فکر کنی
تو برنده ی بازی بودی
اما غافل بودی که
از پشت پلک‌های بسته‌ام
عاشقانه
دستت را خوانده بوده ام.....!



لـمـس دسـت هـایـت



بـعـد از گـرفـتـن ِ دسـت هـایـت

تـمــام ِ دنـیــا را لـمـس خـواهـم کـرد

تـا عــــــشــــــــق 

بـه هـمـه سـرایـت کـنـد ! . . .


وقتــی آدم یکــــ نفـر را دوستــــ داشتـــه بـــاشــد



وقتــی آدم یکــــ نفـر را دوستــــ داشتـــه بـــاشــد

بیشتـــر تنهـــــاستــــــــــ !

چــون بـــه هیــچ کــس جـــز همـــان آدم

نمـــی تــوانـــد بگـــویـــد چــه احســاسـی دارد...

و اگـــر آن آدم کســی بـــاشــد کــــه

تــــو را بــه سکـوتــــــ تشــویـق کنـــد

تنهــایــی تـــــــو کـــامــل مــی شـــود...

آدَمْهآیـــے ـهَمْــ ـهَسْـتَنْد



آدَمْهآیـــے ـهَمْــ ـهَسْـتَنْد

کِهـ دِلْتَنْگـِ ـ ــشآنــ میشَـ ــوے..

دِلَتــْــــ میخـوآـهَد

تـوے سـَـــطْر سَــــطْرِ نِـوِشْـــتِهـ ـهآیَتـــ بـآشـَـنْد..

حَتـــ ےکـَــمْرَنْگــ!

حَتـــے کــــــــوتـآهْـ


شازده کوچولو



شازده کوچولو می گفت :

گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود

اما ماندنی بود .

این بودنش بود که او را تبدیل به گل من کرده بود

اتفاق


به یه اتفاق خوب جهت افتادن نیازمندیم

ڪـﮧ مـטּ عـآشـق ِ تـــو بـاشـم



شــآیـد !

شــعــر هـمـیـטּ اسـﭞ

ڪـﮧ مـטּ عـآشـق ِ تـــو بـاشـم

و تــــ♥ــــو !

بـا هـر ڪـﮧ مے خـواهے ...

دیـــــوانه منــــم



دیـــــوانه منــــم

بی انـــــکه باشـــی

بی انکه حستـــــ کنـــم

هنــــوز هــــم دوستتـــــ دارم بی هیــــچ بودنــــی ...





خـ‗__‗ـدایـ‗__‗ـا



خـ‗__‗ـدایـ‗__‗ـا

کسے را ڪـﮧ قسـ‗__‗ـمت کسے دیگر اسـ‗__‗ـت

بـ‗__‗ـر سر راهـ‗__‗ـماטּ قـ‗__‗ـرار نــ‗__‗ـده

تا شـ‗__‗ـب هــــاے دلتنـ‗__‗ـگی اش

بـ‗__‗ـراے مـــטּ بــــاشـ‗__‗ـد و

روزهـ‗__‗ـاے خوشـ‗__‗ـش

بـ‗_‗ـراے دیـ‗_‗ـگر ے


داداشم


داداشم امروز تو خیابون از جلوم رد شده ، بعد منو نشناخته ، داش رد میشد میرف !!!

 میگم تو یعنی واقعن منو نشناختی ؟! 

میگه : با استایل بیرونت آشنا نبودم !!!

 یعنی اگه جلوش فقط پیجامه بپوشم منو میشناسه ، چیز دیگه بپوشم واسش هف پُش غریبم. .

**توجه توجه **



سازنده ی فتو شاپ بعد از دیدن این عکس خودکشی کرد و به ملکوت اعلی پیوست

روحش شاد یادش گرامی :))))))



قرار




قرارش را تو می گذاری، 

بی قراری اش را من می کشم؛ 

این بار هم همه چیز عادلانه تقسیم شده است...!

چقــــدر دردنــــ ـآک است



گوشـهآیم رآ مـﮯگیرمـــ

چشمــــهآیم رآ مـﮯبنــــدمـــ

و زبآنــم را گــآز مـﮯگیــــرمـــ

ولــﮯ . . .

حریــــف افکآرم نمـﮯشومـــ !

چقــــدر دردنــــ ـآک است

فهمیـــدטּ !!!



یه سگ از این دوتا بهتر میفهمه


...که موقع عکس گرفتن باید دوربین و نگاه کرد

دِلم پُر است



دِلم پُر است


آخِر بگو کجا را نِشانه بگیرم ...



چــشم هـــایــم


چــشم هـــایــم 

پشت ِ یـک خـــروار نــگـاه

حـــرف دارنـــد !

.
.

گـــوش کـن !! 

یعنی بدم..!


وقتی ازم میپرسی که خوبی و من میگم ای بد نیستم...
یعنی بدم..!
خیلی هم بدم...
پس نگو خدارو شکر..!!!

اونی که عاشقتره



حرفی نمی زنی؟؟؟؟؟؟

خب اشکالی نداره .....

همیشه اونی که عاشقتره زودتر به حرف میاد ...

پس من میگم * دوست دارم *

آه خداااااا

بازم چیزی نگفتی ؟؟؟؟؟؟

دعـــــایٍ دیوانــــگان هم



شمعی روشن کردم
حوالی ِ همیــــن روزها،
که زودتـــــر بیایــــی،
میگـــــویند؛
دعـــــایٍ دیوانــــگان هم،
مستــــجاب میشود..

نداشتن تو یعنی...



نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد

 نمیدانم نداشتنت سخت تر است

 یا

 تحمل اینکه دیگری تو را دارد ...

ما ایرانی ها


ایرانی ها دروغ گفتن را از اول صبح با جمله "پاشو لنگ ظهره" آغار می کنند.

دلــــَــ م خیلـے گرفتــِ ه !



دلــــَــ م خیلـے گرفتــِ ه ! 


دلــــَـ م یـﮧ آرامش ِ واقعــے و یـﮧ خنــدهـ از تـﮧ ِ دل می خواد ! 


آرامشــے ڪـﮧ بعدش طوفانـے در ڪـار نباشه ! 


خنــده اے ڪـﮧ بعدش بغض و گریـﮧجاش رو نگیره ! 

آرام میروم...



آرام میروم... 



آنچنانـــ آرام که ندانی کی رفته ام.... 


اما وقتی جایِ خـــــــــــــ ـ ـ ـــــــــــالی مرا ببینی. . . ، 


آنچنانـــ ســــــــخت رفته ام. . . ، 


کهــ تمام عــــــــمر زمانِ رفتنم را فراموش نکنی . . . 

تقدیر بی تقصیر نیست



باید تورو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست

تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست..

لواشک


مامانم اومده یدفه تـــَــــــق زد پسه کلم ...
میگم چرا میزنی :( !؟
برگشته میگه لواشکـارو رو از ترس تویه جونور قایم کردم از صبح دارم میگردم خودم پیداشون نمیکنم 

مــن ~~~> :| !!!

سمعک



مشکل از تو نبود


از من بود

با کسی حرف میزدم

که سمعک هایش را

پیش دیگری جا گذاشته بود . . .

آخوند فلان مسجد


روزی رضاشاه با هیات همراه در حال حرکت به سوی جنوب بوده که سر راه از یزد رد می شود
و میبیند که مردم زیادی در آن جا گرد هم جمع شده اند. 
رضا شاه به جلو می رود و از حاضرین می پرسد که چه خبر شده..؟؟ 

در پاسخ می گویند که: آخوند فلان مسجد یک دعایی خوانده که کور مادرزاد را شفا داده است. 
رضا شاه می گوید: آخوند و فرد شفا یافته را بیاورید تا من هم ببینم. چند دقیقه پس از آن، آخوند را به همراه یکی دیگر که لباس دهاتی به تن داشت و شال سبزی به کمر بسته بود را نزد رضاشاه می برند. 

رضا شاه رو به شفا یافته می کنه و میگه: تو واقعا" کور بودی…؟؟ یارو میگه: بله اعلا حضرت.. رضاشاه می پرسد: یعنی هیچی نمی دیدی و با عنایت این آخونده بینایی خود را بدست آوردی..؟ 

یارو میگه : بله اعلاحضرت رضاشاه میگه: آفرین… آفرین… خب این شال قرمز رو برای چی به کمرت بستی…؟ یارو میگه: قربان… این شال که قرمز نیست… این سبز رنگ هست.. 

بلافاصله رضاشاه شلاق رو بدست میگیره و میفته به جون اون شفایافته و آخوند و سیاه و کبودشون میکنه و میگه قرسماق کثافت پوفیوز بی همه چیز… تو دو دقیقه نیست که بینایی بدست آوردی… 

بگو ببینم فرق » سبز » و » قرمز » رو از کجا فهمیدی…؟؟؟؟

زیر باران اشک هایم



پارسال با او در زیر بـــــــــاران راه می رفتم ...

امسال راه رفتن او را با دختریـــــــ دیگر در زیر باران اشک هایم دیدم

شاید باران پارسال اشکِ دختریــــــــــــــ دیگر بود...!!!

عقــربــــه هــا



دیــر کـــرده ای !!

عقــربــــه هــا گــیر کـرده انــــد در گلــــوی ِ مـن 

انگــــــار کــــه رد نمــیشـود ...

نه زمــــــان ! نه آبــــــ ِخـــــوش !!!

معشـــــوقه ای پیداکرده ام


معشـــــوقه ای پیداکرده ام به نام روزگار

 این روزهـــــا سخت مرا درآغـــــوش خویش به بازی گرفـــــته است...

سرگرمی ما ایرانی ها


یکى از سرگرمى هاى مردم ایران اینه که وقتى از مطب دکتر میان بیرون حساب کنن ببین اون دکتره روزى چقد درآمد داره!

شیخ و مریدان در باشگاه بدن سازی


گویند مریدان شیخ همگی از برای ساختن هیکل شش تکه به باشگاه بادی بیلدینگ شدندی! خود شیخ چند سالی در باشگاه مشغول هارتل بودی. تا مریدان بدید بسیار مسرور گشت و به استقبالشان رفت.
یکی از مریدان دخترباز خدمت شیخ عرض کرد: یا شیخ ! بر ما بگو با کدامین دستگاه کار کنیم تا دختران و دافان را تحت تاثیر قرار داده مخشا...ن را بزنیم؟؟؟

شیخ بی درنگ فرمود: ای مرید ! در میان دستگاهها هیچ دستگاهی مانند دستگاه خودپرداز دختران را تحت تاثیر قرار ندهد!!! مریدان از این حکمت دانی شیخ روانی شده آنقدر روی تردمیل دویدند تا به دیار باقی شتافتند!!!

اَلـکـٌـل



کـاشـ ـکـی تـَلـخـ ـی زنـدگــی

کـَـ ـمـی اَلـکـٌـل داشـتــــ ...

شـایـَد مـَسـ ـتـِمـان مـی کــَــرد

و دَرد را نـمـی فـَهـمـیـدیــ ـم ...

زخـــم قـــلــبــم



دلـــتــنــگ که میشوم

زخـــم قـــلــبــم ســر بــاز میکــنـــد

چــه دردی دارد نـــبــودنـــت

فکر بکر


امسال هرکی میومد خونه ما عید دیدنی، بهش می گفتم واااااای چقد چاق شدی...
طرفم از همون خونه ما شروع می کرد به رژیم گرفتن...
کلی به اقتصاد خانواده کمک کردم!