روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مىکردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد.
زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت:...
مرا بغل کن. زن پرسید: چه کار کنم؟ و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند، شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم. زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند. شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى "مرا بغل کن" چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.
سلام
باشه منم میرم دیگه نمیام تونت ببینم ازنبودنم نفس راحت میکشیدیانه؟انگارسردلتون نشستم چه گناهی کردم خدامیدونه ولی یادتون باشه دنیایه جورنمیمونه میرم ودیگه تونت هم نمیام تابعضی هانفس راحت بکشن که لره میلادگورشوگم کرد.خدااااااحافظ
سلام
ببخشید از نظرتون اصلا هیچی سر در نیاوردم
مگه من اشتباهی مرتکب شدم؟؟؟؟
salam shiva khanom,in postet vaghean ghashang bood
in posta ro az koja miyari inghad khobe
mishe manam copyish konam vase khodam
اره حتما
ولی اگه منبع رو لو بدم که دیگه نمیشه
از فی.س بوک
سایت خودمون
و....
Chehadr ma zana badbakhtim vali Khili ghasha bod
نه نیستیم
اگه احساساتمونو خاموش کنیم ما هم میشیم یکی بدتر از اونا
اونوقته که جاها عوض میشه
دیدیم که میگم
aaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa
che pste ghangi bezar manam copy konam


kojai khanome shiva khanom pedatoon nis
بردار دوست عزیز
قابلتو نداره
شرمنده کم سعادتیم
اوه اوه
من واقعا شرمندم
اصلا یادم نبود
شرمندم